جمعه ،۳۱ فروردین ۱۴۰۳، ۲۱:۳۸

فهرست مناسبتها با جزئیات

    • ۲۹ اَمرداد
    • 20 August
    • ١٨ ذوالحجه


پس از انجام کودتای آمریکایی بیست  و هشت مرداد ، بازگشت  شاه به کشور  و روی کار آمدن ارتشبد زاهدی ،  دکتر مصدق و چند تن از اطرافیانش از جمله دکتر شایگان و دکتر صدیقی دستگیر شدند و در مقابل به کسانی که در جریان کودتا نقش موثری ایفا کرده بودن ترفیعات قابل ملاحظه ای اعطا شد .  دکتر  مصدق بعد از مدتی  که در بیرجند زندانی بود به احمدآباد ساوجبلاغ   تبعید شد . مصدق در این دوره تنها از دور بر مناسبات سیاسی کشور نظر داشت و بیشتر به مطالعه و تحقیق می پرداخت .
دکتر محمد مصدق ، فرزند میرزا هدایت الله  در  تهران دیده به جهان گشود .وی  پس از طی دوره های   مقدماتی در تبریز و تهران  ، به عنوان مستوفی محاسب خراسان مشغو ل  به کار شد . این شغل روح پر تلاطم او را آرام نمی داد و به همین منظور به سوی نمایندگی مجلس شورای ملی گام برداشت و از سوی مردم تهران در دوره اول مجلس شورای ملی انتخاب شد  اما به دلیل پایین بودن سن وی از میزان قانونی ،  اعتبار نامه اش مورد تصویب قرار نگرفت . مصدق پس از آن برای ادامه تحصیل  عازم  فرانسه شد و  در مدرسه علوم سیاسی پاریس مشغول به تحصیل گردید . وی سپس به  سوئیس رفت و در دانشکده حقوق دانشگاه نوشاتل تا در یافت در جه دکترای حقوق خصوصی به تحصیل ادامه داد  . او از  پایان نامه خود  با نام «وصیت در حقوق اسلام» دفاع کرد . مصدق پس از آن به ایران بازگشت و به عنوان  والی فارس مشغول به کار گردید  . وی چند بار به نمایندگی مجلس ، وزیر مالیه و وزیر امور خارجه منصوب شد و آخرین سمت او نخست وزیری در  اوائل دهه سی شمسی بود . مصدق روی هم رفته دو سال و چهار ماه نخست‌وزیر ایران بود، که این مدت شامل دو دوره است:  آغاز نخست‌وزیری تا 25 تیر سال 1331 .و از 30  تیر همان سال تا کودتای 28 مرداد سال 1332 .
در دوره اول به علت استقلال رای مقابل مقابل شاه ایستاد و نظرات خود را اعمال نمود .مهمترین اقدامات او در دوران نخست وزیری  اش را می توان  در چند جمله خلاصه نمود : الف  اخراج انگلیسی‌ها از پالایشگاه جنوب،  ب -   تصویب نهایی قانون ملی شدن صنعت نفت ایران ، ج -  پایان دادن به اختیارات شرکت نفت ایران و انگلیس و د -  پیروزی در دادگاه لاهه.
نهایتا پس از دو سال و چهار ماه نخست وزیری ، با وقوع کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 وی ازقدرت خلع و پس از یک دادگاه به دوازده سال تبعید محکوم گردید .
او همچنین آثار شایان توجهی در  حوزه حقوق از خود به جای نهاده است که از میان آنها می توان به  اصول و قوانین مالیه ، دستور در محاکم ، حقوق پارلمانی در ایران و اروپا ،مدارک حقوق اسلامی و وصیت در مذهب شیعه به ضمیمه حقوق مدنیه و  وصیت در حقوق اسلام اشاره کرد .
وی   در روستای احمد آباد قزوین ، در سال 1345 چشم از جهان فروبست .

در چنین روزی در سال  دهم هجری قمری حضرت محمد مصطفی ص در بازگشت از آخرین حج خود ، به نزدیکى سرزمین « جحفه‏» رسید. در آخرین محدوده میقات، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و پیامی  را، که اهمیت آن به اندازه‏23 سال رسالت ‏بود، بر پیامبر(ص) ابلاغ کرد تا او براى آخرین بار پیام ولایت  را بازگوید و حجت را بر مردم اتمام کند. از این رو در آن جمعه مبارک در سه منزلى میقات جحفه  فرمان تجمع حاجیان از بیت‏برگشته را صادر کرد. بلال اذان نماز را شروع نمود و پیامبر خدا(ص) کلام وحى نازل شده بر خویش را چنین زمزمه کرد: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین  . اى پیامبر آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده کاملا به مردم برسان; اگر آن را  ابلاغ نکنى، رسالت‏ خداوند را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از جمیع خطرات نگاه مى‏دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند. پس ازآن مردم  جایگاهى از جهاز شتران براى پیامبر گرامى اسلام در ست کردند وحضرت مصطفی ص در برابر حجاج ایستاد و سخن آغاز کرد : ایها الناس انى قد نبانى اللطیف الخبیر... اى مردم، بخشنده نعمت‏ها و آگاه به دقایق خلقت ‏به من خبر داد که هر پیامبرى نصف پیامبر قبلى خویش عمر کرده است و من گمان دارم که بزودى باید دعوت خداى را اجابت کنم. همانا من و شما همگى مسؤولیم ،  آیا من رسالتم را به شما نرسانده‏ام؟! همگى پاسخ دادند: ما گواهیم که تو رسالت‏خویش را انجام دادى، ما را پند دادى و در راه خدا جهاد کردى ،  خداوند جزاى خیر به شما عنایت کند. بعد همگى خداى را بر گفتار خویش شاهد گرفتند. آنگاه پیامبر خدا(ص) فرمود: آیا شما بر این که خداوند تنها معبودى است، جز او معبودى نیست، محمد بنده و پیامبر اوست و بهشت و دوزخ و برانگیخته شدن بعد از مرگ امرى حتمى است،شهادت ‏ندادید؟ همگى در جواب گفتند: آنچه را فرمودى مورد گواهى و اقرار ما است. بعد فرمود: بارالها، خود بر تصدیق اینان گواه باش. سپس چنین ادامه داد: اى مردم، خداوند ولى و سرپرست و اختیاردار من است و من بر شما و همه مؤمنان ولایت دارم. آگاه باشید، هر کسى که من ولى او بودم، این على ( اشاره با دست )  مولاى او خواهد بود. پروردگارا، هر کس او را دوست دارد، دوست ‏بدار و هر کس با وى دشمنى کند، دشمن بدار  . روایات مستند  واقعه غدیر، متواتر است و بیشتر کتب تفسیرى و تاریخى اهل سنت و شیعه را فرا گرفته است.

در این مورد علامه امینی تحقیق بسیار وسیعی کرده است که علاقمندان را به آن درکتاب گرانسنگ الغد یر  ارجاع می دهیم . وی در این باره مى‏نویسد: حدیث غدیر را یکصد و ده تن از صحابه و یاران پیامبر خدا(ص) و نیز هشتاد و چهار نفر از تابعین نقل مى‏کنند.علامه  امینی   سپس از سیصد و شصت نفر از نویسندگان و کتب معروف اسلامى نقل‏مى‏کند: حدیث غدیر از قطعى‏ترین روایات متواتر است. چنانچه کسى در تواتر این روایت تردید کند، نمى‏تواند هیچ حدیث متواتر دیگرى را بپذیرد .

 در این روز بسیاری از اعمال مستحب بر شمرده شده است که از میان آنها می توان به عقد اخوت  و صله ارحام  اشاره کرد .عقد اخوت  به این صورت  است : یکى از دو نفر دست راست خود را بر دست راست دیگرى مى‏گذارد و مى‏گوید: و اخیتک فى الله و صافیتک فى الله و صافحتک فى الله و عادهت الله و ملائکته و رسله و انبیائه و الائمة المعصومین(ع) على أنى إن کنت من اهل الجنة و الشفاعة و أذن لى بأن أدخل الجنة لا ادخلها الا و أنت معى. همچنین روزه در روز غدیر، بسیار مستحب است و فضیلتى استثنایى دارد. امام على(ع) فرمود: إذا اخلص المخلص فى صومه لقصرت ایام الدنیا عن کفائته. اگر بنده مخلصى در روزه این روز اخلاص داشته باشد، همه روزهاى دنیا توان برابرى با آن را ندارد؛ به عبارت دیگر، اگر کسى تمام روزهاى دنیا زنده باشد و همه را روزه ‏دار سپرى کند، ثوابش کمتر از ثواب روزه این روز خواهد بود.


درچنین روزی در  سال35هجری قمری عثمان بن عَفّان ازجمله خلفای راشدین به دست مخالفان  کشته شد. با گسترش نزاع ها و مخالفت ها علیه عثمان بن عفان وی تصمیم گرفت که آنها را به زور ساکت کند .عثمان براى آرام کردن مردم مصر، عمار را به آن ناحیه فرستاد، غافل از آن که عمار خود به مصر رفته و به تحریک مردم بر ضد عثمان پرداخت. کوفه نیز مرکز دیگرى براى مخالفان بود.  زهرى مى‏گوید: از سعید بن مسیب سؤال کردم که عثمان چگونه کشته شد ؟سعید گفت: زمانى که عثمان خلیفه شد، کسانى از اصحاب از حکومت او ناراحت ‏بودند زیرا او خاندان خود را دوست داشت. او شمارى فراوان از اینان را که از اصحاب نبودند بکار گماشت. این کار مورد تنفر اصحاب بود. عثمان در شش سال دوم خلافت‏بنى امیه را بر کارها مسلط کرد. عبد الله بن سعد را بر مصر گماشت و این سبب اعتراض مردم مصر شد. قبل از آن نیز عثمان با عبد الله بن مسعود، ابوذر، عمار برخوردهایى پیدا کرد که قبایل آنان از او ناراحت‏شدند. مردم مصر به مد ینه آمدند. امام على (ع) وساطت کرد و قرار شد شخص دیگرى را بجاى عبد الله بن سعد بفرستند. محمد بن ابى بکر براى این کار برگزیده شد. عثمان عهد ولایت او را نوشت و آنها رفتند. در راه سوارى را دیدند و در نامه همراه او دستور العمل تند خلیفه را به عبد الله بن سعد دیدند. پس از آن بود که معترضان با خشم به مد ینه بازگشتند. در این وقت ‏بود که همه اهل مدینه بر عثمان خشم گرفتند و بر عقده مردم نسبت ‏به آنچه بر عمار و ابوذر و عبد الله بن مسعود گذشته بود افزوده شد. امام على (ع) و شمارى دیگر نزد عثمان رفتند. از خط نامه معلوم شد که از مروان است. معترضان از عثمان خواستند تا مروان را که این چنین بى‏مهابا دستور کشت و کشتار مى‏دهد به آنان تحویل دهد. عثمان از این کار خوددارى کرد. از این جا بود که مردم عثمان را محاصره کرده آب را بر روى او بستند. عثمان بر این باور بود که خلافت لباسى است که خداوند تن او کرده و او حاضر نیست آن را بدر آورد. چنین مساله‏اى حکایت از آن داشت که عثمان با وصل کردن خلافت ‏با خدا، قصد آن دارد تا نقش مردم و تصمیم گیرى آنان را درباره خلع خود، انکار کند. زمانى که به عثمان پیشنهاد خلع از خلافت‏شد گفت: حتى اگر گردن مرا بزنید چنین کارى نخواهم کرد.  از برخى محاصره کنندگان نیز شنیده شد که ما قصد کشتن او را نداریم تنها مى‏خواهیم عزلش کنیم. عثمان گفت: عزل من نه، اما کشتن شاید. در مدت محاصره عثمان از شهرهاى مختلف استمداد کرد. نامه‏اى به مردم مکه نوشت تا در روز عرفه خوانده شود. او در نامه مزبور نوشت: من در محاصره هستم و طعامى جز ذخیره اندک ندارم، هر کس را که نامه من بر او خوانده مى‏شود قسم مى‏دهم که به یارى من بشتابد. عثمان چهل و نه روز در محاصره بود تا آن که در روز جمعه 18 ذى حجه سال 35 هجرى در نزدیکى عصر کشته شد. نام قاتل وى دقیقا مشخص نشده است. از شخصى با نام اسودان بن حمران (یا سودان بن رومان یا اسود بن حمران) یاد شده که اهل تجیب مصر بوده است. (جعفریان ، رسول ،  تاریخ خلفاء، ص 182 )

 چند روایت تاریخی در باره عثمان : در تاریخ آمده است که عثمان د ستور داد که از بیت المال یک صد هزار درهم به ولید بدهند. اما ولید کیست ؟ ولید بن عقبه ، برادر مادری عثمان است و این فرد همانی است که در حالت مستی بر اثر شرب خمر نماز صبح  را به جای دو رکعت ، چهار رکعت خواند و در حالت مستی می گفت اگر می خواهید بیشتر بخوانم .  وقتی عبد الله بن  مسعود در کوفه به خاصه خرجی عثمان اعتراض کرد ولید درنامه ای این خبر را به عثمان رساند . عثمان دستور داد  عبدالله بن مسعود را به مدینه تبعید کنند . کوفیان هنگام خروج عبدالله از کوفه وی را بدرقه کردند و خطاب به وی گفتند : ای ابن مسعود خداوند جزای خیرت دهد ، تو جاهلان ما را علم آموختی  و عالمان ما را استوار ساختی ، این تو بودی که مارابا قرآن خدا آشنا کردی ، تو برادر و دوست مسلمان خوب ما بودی .

عثمان بر فرازمنبر بود که عبدالله بن مسعود به مدینه رسید با د یدن عبدالله ، از روی منبر به وی دشنام داد و دستور زدن وی را صادر کرد . ماموران خلیفه چندان عبدالله مسعود را کتک زدند که دنده های این بنده خوب خدا شکست . هنگام مرگ وصیت کرد که عثمان بر جنازه اش نماز نخواند . هنگامی که عمار یاسر ،عبدالله   را در قبرستان بقیع دفن می کرد خلیفه سوم عثمان اطلاع نداشت . عبدالله قبل از مرگ گفته بود که از خدا می خواهم که حق مرا از عثمان بگیرد. عثمان همان خلیفه ای است که اباذر ، یاور فداکار رسول خدا (ص) را به همراه همسر و فرزندش به بیابان خشک ربذه تبعید کرد و این بند ه با ایمان خداوند سبحان در همان جا در عسرت کامل در گذشت . جرم اباذر، اعتراض به ریخت و پاش خلیفه از بیت المال بود. 


در چنین روزی در سال 214هجری قمری شیخ الفقها و المجتهدین و استاد اعظم آیت الله العظمی شیخ مرتضی انصاری  دیده به جهان گشود . شیخ مرتضی انصاری عالم علی الاطلاق و نابغه فقه شیعه ،   در روز عید غدیر سال 1214 ه ق در شهر دزفول در خانواده ای دوستدار علم و ادب متولد شد . وی از دوران کودکی عاشق تحصیل و فراگیری  معارف جاودانه و حیاتبخش اسلام بود . او ادبیات عرب و مقدمات علوم را نزد پدرش و دانشوران دزفول فراگرفت و فقه و اصول و دوره سطح را در محضر شیخ حسن انصاری ( عمو زاده اش ) آموخت .  شیخ در سال 1232 ه ق به همراه پدرش رهسپارعتبات عالیات درعراق  شد . او در دوران تحصیل خود  از محضر علمایی جون سید مجاهد ، شریف العلما ، مرحوم کاشف الغطا و حاج ملا احمد نراقی بهره های فراوان برد . شیخ اعظم  در مکتب علمی خود شاگردان بسیاری را تربیت کرد که از میان آنها می توان به آیت الله آخوند خراسانی ، آیت الله  سید ابوتراب قزوینی ( سکاکی ) ، آیت  اللّه میرزا محمد حسن شیرازى ،  آیت  اللّه شیخ جعفر شوشترى  ،  آیت  اللّه حاج میرزا حبیب اللّه رشتى ،  آیت  اللّه سید حسین کوه کمرى تبریزى ،  آیت  اللّه حاج میرزا محمد حسن آشتیانى ،  آیت  اللّه حاج شیخ هادى تهرانى و سید جمال الدین اسدآبادى اشاره کرد . آثارشیخ مرتضی انصاری ، هریک به  مصداق "گزیده هایی چون در" اند . مکاسب و رسائل او به عنوان کتب درسی هنوز در حوزه های علمیه و در دوره های خارج تدریس می شود . الصلاه و الطهاره، ازدیگر آثارآن نابغه علوم آل محمد(ص) است .  فـرائد الاصـول (اصـول ) ورسالاتی در  تقیه ، رضاع و نقش حرمت آن  ، قضا، میت  ،   مواسعه و مضایقه ،  عدالت  ،   مصاهره  ،   ملک اقرار، قاعده لاضرر و لاضرار ،  خمس ، زکات  ،  خلل صلوة .،  ارث .و..عناوین دیگر آثار آن عالم ربانی اند   . شیخ دارای همتی  بلند ، اخلاقی نیکو و زهد و تقوایی بی نظیر بود . شیخ انصاری سرانجام در چنین روزی در تاریخ  هیجدهم جمادی الثانی سال 1281 ه ق پس از 67 سال خدمت به اسلام و حوزه های علمیه به دیار حق شتافت . مقبره او در صحن مجلل امیر المومنین علی ع قرار دارد .


در چنین روزی در سال 940 ه ق محقق کرکى یا محقق ثانى به دیار حق شتافت . شیخ على بن عبد العالى کرکى،معروف به محقق کرکى یا محقق ثانى،از فقهاى‏جبل عامل و از اکابر فقهاء شیعه است. در شام و عراق تحصیلات خود را تکمیل‏کرده و سپس به ایران در زمان شاه طهماسب اول آمده و منصب شیخ الاسلامى‏براى نخستین بار در ایران به او تفویض شد. منصب شیخ الاسلامى بعد از محقق‏کرکى به شاگردش شیخ على منشار، پدر زن شیخ بهایى رسید و بعد از او،این‏منصب به شیخ بهایى واگذار شد. فرمانى که شاه طهماسب به نام او نوشته و به اواختیارات تام داده،در حقیقت او را صاحب اختیار واقعى و خود را نماینده اودانسته است، معروف است. کتاب معروف او که در فقه زیاد از آن نام برده مى‏شود،«جامع المقاصد»است که‏شرح قواعد علامه حلى است. او علاوه بر این،«المختصر النافع‏»محقق،و شرایع ‏محقق و چند کتاب دیگر از علامه و چند کتاب از شهید اول را حاشیه زده و یاشرح کرده است. آمدن محقق ثانى به ایران و تشکیل حوزه درسى در قزوین و سپس در اصفهان،وپرورش شاگردانى مبرز در فقه،سبب شده که براى نخستین بار پس از دوره‏ صدوقین،ایران مرکز فقه شیعه بشود. محقق کرکى شاگرد على بن هلال جزائرى و او شاگرد ابن فهد حلى بوده است. ابن فهد شاگرد شاگردان شهید اول از قبیل فاضل مقداد بوده است . به هر حال او به دو واسطه شاگرد شهید اول است. پسر محقق کرکى به نام شیخ‏عبد العالى بن على بن عبد العالى نیز از فقهاء شیعه است که ارشاد علامه و الفیه شهید را شرح کرده است...» (مطهری ، مرتضی ، آشنایى با علوم اسلامى،ص 302)  شهید ثانى  در اجازه‏اى که برای فرزند این عالم ربانى صادر کرده است، درباره او مى‏گوید: پیشواى محقق، یکتاى عصر خویش، شیخ نور الدین على بن عبد العالى کرکى‏عاملى،از علماى دوره شاه طهماسب صفوى است که شاه امور مملکتى را در اختیار اونهاده بود و دستور العملى به تمام نقاط کشور صادر نموده بود که از او به عنوان فقیه‏بزرگوار امتثال و اطاعت نمایند و اعتقاد داشت که حکومت از آن او است، چون اساس‏حکومت از آن خدا و رسول(ع)و جانشینان بر حق اوست. این فقیه بزرگواردستور العملهایى به شهرها و مناطق در مورد امور مردم و مالیات مى‏نوشت و در پاره‏اى‏از مناطق کشور، قبله‏ها را که بر اساس نادرست تنظیم گردیده بود، تغییر مى‏داد.» (روضات الجنات،ج 4، ص 361) از آن عالم روحانی چندین اثر مبسوط به جای مانده است که در نوع خود به عنوان منابع فقه اسلامی شناخته می شود : اثبات الرجعه ، احکام الارضین یا اقسام الارضین ، اسرار اللاهوت فی وجوب لعن الجبت و الطاغوت  ، جامع المقاصد فی شرح القواعد( شرح قواعد علامه حلى)  ، الجعفریة فی الصلوة و مقدماتها حاشیه ارشاد علامه حلى ، حاشیه بر شرائع الاسلام  ، صیغ العقود و الایقاعات از آن جمله است . آن عالم ربانی همچنین دست به تربیت شاگردان بر جسته ای زد که از میان آنها می توان به  شیخ نعمت الله بن شیخ جمال الدین ، شیخ على منشار زین الدین العاملى(شیخ الاسلام)  ، سید شرف الدین على الحسن استر آبادى نجفى و شیخ على بن عبد العالى عاملى کرکى اشاره کرد . آن عالم ربانی سرانجام در روز شنبه عید غدیر خم هجدهم ذى الحجه،به سال 940 هجرى درنجف اشرف دار فانی را وداع گفت .

این کشور در اروپای مرکزی بین اوکراین، رومانی، لهستان و اتریش واقع شده و مساحت آن تقریبا یک هجدهم ایران است. نژاد مردم این کشور زرد، سفید و زبان رایج میان آنان مجاری و آلمانی است.  بیشتر اهالی آن پیرو مذهب کاتولیک می باشند. نوع حکومت این کشور جمهوری است که در سال 1946 مستقر شد. مجارستان در تاریخ چهاردهم دسامبر سال 1955 میلادی به عضویت سازمان ملل متحد در آمد. پایتخت این کشور بوداپست نام دارد. همه ساله چنین روزی به عنوان روز ملی مجارستان گرامی داشته می شود.

لیختن اشتاین کشوری کوهستانی و کوچک است که در قلب کوههای  آلپ میان سویس و اطریش جای گرفته است. مساحت آن یکصد و پنجاه و هفت کیلومتر مریع است. نژاد مردم این کشور ژرمن است و اکثر آنان  به زبان آلمانی تکلم می کنند. اهالی این سرزمین پیرو مذهب کاتولیک اند. حکومت این کشور مشروطه سلطنتی است و پایتخت آن "وادوز"  نام دارد. لیختن اشتاین در چنین روزی در سال 1920 میلادی مستقل شد.

او هیگینز  کسی که در به استقلال رسیدن شیلی نقش ویژه ای ایفا کرد، در چنین روزی در سال 1778 میلادی به دنیا آمد .

سارینن  معمار برجسته فنلاندی در چنین روزی در سال 1873 به دنیا آمد." میشگیان "و "موسسسه تکنولوژی  جی ام" عناوین مهمترین آثار معماری اویند.

لاو کرافت رمان نویس سبک گوتیک آمریکایی در چنین روزی در سال 1890 میلادی به دنیا آمد. "در کوههای  دیوانگی " عنوان مهمترین اثر داستانی  اوست.

کزی مودو شاعر ایتالیایی در چنین روزی در سال 1901 میلادی به دنیا آمد. وی منتقد ادبی و مترجم  آثار ادبی نیز بود. او در سال 1959 جایزه نوبل ادبی را از آن خود کرد.

کرتین نخستین فرانسوی فضانورد در چنین روزی در سال 1938 میلادی به دنیا آمد. وی با سفینه سایوز  تی 6 به فضا پرتاب شد .

راجیو گاندی، پسر ایندیرا گاندی، نوه جواهر لعل نهرو، در چنین روزی در سال 1944 میلادی به دنیا آمد. او در سال 1984 میلادی به سمت نخست وزیری هندوستان رسید و مانند مادرش در دوره نخست وزیری ترور شد.

لئون داویدویچ تروتسکی انقلابی روسیه در یک خانواده یهودی چشم به دنیا گشود. وی در اثر فعالیت های سیاسی و انقلابی به سال 1902 میلادی به انگلستان گریخت و در آنجا با لنین وپلخانف روابط دوستانه بر قرار کرد. بعد از انقلاب کمونیستی اکتبر 1917 به عضویت شورای کمیسرهای مردم در آمد و پس از آن به عنوان  کمیسر امور خارجه تعیین شد و پیمان صلح برست لتوسک را با آلمانی ها در سال 1918 امضا کرد. علیرغم پاره ای اختلافات به لنین وفادار ماند اما در زمان استالین به سال 1927 از حزب  کمونیست اخراج و به خارج از کشور تبعید شد. او از سال 1937 ساکن مکزیک شد و سرانجام نیز در چنین روزی در سال 1940 میلادی به اشاره استالین با تبر به قتل رسید.

این دانشمند و بیولوژیست آمریکایی در چنین روزی در سال 1915 میلادی دار فانی را ود اع گفت. وی در سال 1990 جایزه معتبر علمی کرافورد سوئد را از آن خود کرد. این جایزه به دانشمندانی اعطا می شود که مستحق در یافت جایزه نوبل بوده اند اما نتوانسته این جایزه را دریافت کنند.