شنبه ،۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۲۲

حاشیه نگاری بر مراسم استقبال از دکتر بلوچی؛

حاشیه نگاری بر مراسم استقبال از دکتر بلوچی؛
بغض پدر در میان خانواده بزرگ سازمان تدارکات پزشکی پس از 69 روز اسارت !

-         دکتر بلوچی رأس ساعت 30/10 در جمع پرشور مدیران و پرسنل سازمان تدارکات و جمعی از پرسنل شرکت های تابعه حضور یافت و به ابراز احساسات حاضرین پاسخ داد.

-                 استقبال کنندگان  با شعارهایی همچون "صلی علی محمد- سرباز رهبر آمد" به مدیرعامل آزاده خود خوشامد گفتند.

-         سر در سازمان و طبقه همکف و سالن اجتماعات سازمان تدارکات به مناسبت ورود مدیرعامل به نحو زیبایی تزئین و استند و بنرهای متعددی با مضمون تبریک بازگشت دکتر بلوچی در گوشه کنار سازمان نصب شده است.

-                 با ورود دکتر بلوچی به سازمان، حضار با ابراز احساسات نسبت به ایشان، مقدم مدیرعامل را گرامی داشتند.

-                 پس از قرائت قرآن، دعای فرج توسط شرکت کنندگان خوانده شد که معنویت خاصی به مراسم بخشید.

-         اولین سخنران مراسم، آقای شهریار قاسمیپور معاون اجرایی مدیرعامل بود که در سخنان کوتاهی ضمن تبریک بازگشت دکتر بلوچی، اظهار امیدواری نمود با حضور ایشان سازمان به روند روبه رشد خود ادامه دهد.

-                 حجت الاسلام نادری امام جماعت خوش ذوق سازمان با سرودن ابیاتی رجعت دکتر بلوچی و هیآت هلال احمر را تبریک گفت.

-         دکتر بلوچی وقتی پشت تریبون رفت، در مواجهه با حضار در سالن اجتماعات لحظاتی را بغض کرد و قادر به سخنرانی نبود؛ ایشان گفتند من پدرخانواده سازمان تدارکاتم و در مواجهه با خانواده خود نیز این چنین بغض کرده بودم"

-         مدیرعامل سازمان تدارکات بارها و بارها از شرایط سخت دوران 70 روزه اسارت در لیبی سخن به میان آورد و گفت: خیلی از مشکلات آن ایام سخت را با همسرم بازگو نمودم اما به دلیل کهولت سن مادرم، از بیان آنها خود داری کردم.

-         دکتر بلوچی که به لحاظ جسمانی کمی ضعیف به نظر می رسد، گفت: در 69 روز اسارت، حتی یک شب نخوابیدیم و هر شب کارمان ذکر و دعا بود و از خداوند متعال صبر و شکیبایی طلب می کردیم.

-         مدیرعامل سازمان می گوید شرایط خیلی سخت بود و لیبی هیچ سر و سامانی نداشت، به همین لحاظ چندین مرتبه وضعیتی پیش آمد که شهادتین گفتیم.

-         دکتر بلوچی از برگزاری نماز جماعت در ایام اسارت می گوید که هر روز یکی امام جماعت بود؛ این کار ما زندانبانان را منقلب می کرد و آنها بارها به مسئولان خود اعتراض می کردند که چرا این افراد را زندانی کرده اید و به ما می گفتند نور خدا در چهره اتان متبلور شده. آنان شیفته کارها و اخلاق بچه ها شده بودند و بارها از بچه ها بابت رفتارهای اولیه عذر خواهی کردند.

-         مدیرعامل سازمان تدارکات از ایثارگری دکتر عباسی مدیرکل حوزه ریاست که در زمان جنگ تحمیلی 26 ماه در اسارت بود به نیکی یاد کرد و گفت: وظیفه داشتم که در میان هیأت هلال احمر به گونه ای رفتار نمایم که روحیه اشان را حفظ نمایند.

-         دکتر بلوچی: در ایامی که در گروگان لیبیایی ها بودم با خودم فکر می کردم که اگر چند سال اینجا باشم و برگردم به ایران، عکس العمل فرزندانم چه خواهد بود و پیش خود می گفتم افرادی همانند آقای باطنی که 6 سال در اسارت بوده اند چه قدر مقاوم بوده اند؛ البته فکر می کردم که رکورد ایشان را بزنم ولی اینگونه نشد.

-                 مدیرعامل سازمان تدارکات پزشکی خطاب به پرسنل گفت در ایامی که در گروگان افراد ناشناس لیبیایی بودم به خیلی از پرسنل و مدیران و خلاصه همکارانم فکرمی کردم به خصوص کارگران شرکتها و نیروهای خدمات و نگهبانان و دلم می گرفت و حالا که احساس می کنم پاک شده ام از همه حلالیت می طلبم.

-                 و سخن پایانی دکتر بلوچی: قدر کشورمان و امنیت موجود را بدانید و شاکر باشید که این مملکت صاحب دارد و ایشان امام عصر (عج) می باشند و در زمان غیبتش مقام معظم رهبری صاحب این نظام است؛ آن جا که بودیم دلم برای تهران دود آلود و خیابانهای شلوغش گرفته بود؛ آنجا واقعاً نفس گیر بود.

-         از تمامی دست اندرکاران نظام و دولت، وزارت محترم اطلاعات، وزارت محترم امور خارجه، ریاست محترم جمعیت جناب آقای دکتر فقیه و دبیرکل محترم جناب آقای رستمی و همه همکاران عزیزم و خانواده بزرگ جمعیت هلال احمر که خیلی تلاش کردند تشکر می نمایم و امیدوارم که پاسخگوی این همه الطاف و محبت ها باشم.

-         خادم علیزاده مدیرعامل شرکت تجهیزات پزشکی خطاب به دکتر بلوچی گفت: در حضور جنابعالی چند شهادت می دهم؛ شهادت می دهم که دو هزار نفر برای شما دعا می کردند و سلامتی جنابعالی و دوستان هلال احمری را طلب می نمودند؛ شهادت می دهم همکاران سازمانی و شرکت ها یک لحظه از خدمتگذاری غافل نبودند؛ هربار که دوستان جویای حال شما می شدند با تبسم جواب می دادیم، اما در دلمان گریان بودیم و از خداوند صبر و شکیبایی مسألت می نمودیم.

 

 

 

۲۳ مهر ۱۳۹۱ ۱۲:۴۷
روابط عمومی |

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید